کد مطلب:227886 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:157

قبله هشتم
قبله ای كه مغناطیس دل های شیفته ی «ولایت» است، در «خراسان» است و «غریب طوس» امروز آشنای هر دور و نزدیك و كوچك و بزرگ است.

«رضای آل محمد» اینك صفابخش قلوب عاشقان است.

امروز حتی كودكان خردسال ما نیز «مشهد» را می شناسند و «امام رضا» را دوست دارند و تابستان ها و ایام تعطیلات را عاشقانه به پابوسی امام هشتم می روند و از مرقد مطهر و ضریح منور و رواق های ملكوتی و صحن های با معنویت حرم، توشه های روحانی و ذخیره های معنوی می گیرند.

امام رضا علیه السلام غریب نواز و مهمان دوست است، بی منت هوای زائرانش را دارد، دلشكستگان گرفتاری را كه به «دارالشفا»ی آستانش



[ صفحه 156]



دست نیاز دراز می كنند، می نوازد، شفا می دهد و تحویل می گیرد.

«سلطان خراسان» بر دل های محبان حكومت می كند.

«غریب الغربا» آستانی دارد؛ مأمن خائفان و پناهگاه غریبان.

ضریح مطهرش همه روزه، صدها هزار دست حاجتمند و متوسل را به «دامان اجابت» می رساند.

كرامت از همه جای «حرم رضوی» می جوشد.

«شفا» سكه ی رایج «زیارت و توسل» است.

«سقاخانه ی حرم» جان های عطشناك را سیراب می كند.

«كبوتران حرم» رموز پرواز عشق را به «زوار» می آموزند.

«خدام» عزت و آبروی خود را در گرو «خدمتگزاری» به آستان قدس او می دانند.

خورشید خراسان، هر روز صبح، بر حرم قدس این امام، سلام می دهد، آنگاه فروغش را از گنبد طلایی مرقد گرفته، به سراسر ایران و جهان می گستراند.

امامی كه در این دیار مدفون است، حجت خدا و دانای آل پیامبر است. زیارتش، بهانه نمی خواهد! چرا كه حرمش خانه ی محبان است و حریمش كعبه ی عاشقان!

او «عالم آل محمد» است. او امام است؛ پس شایسته است كه «امت»



[ صفحه 157]



در اخلاق نیكو، حلم و صبر، درایت و دوراندیشی، فرصت شناسی و مكتب بانی، به آن پیشوا اقتدا كنند و از جلوه های رفتاری او درس الهام گیرند.

او احیاگر آیین است، پس حیات معنوی پیروان هم به رهروی در خط اوست.

او پاره ی تن پیامبر خداست و كمال و فضل را از خاندان پاكی و عصمت به ارث برده است و روح پیامبر خدا و خون علی مرتضی و جان فاطمه ی زهرا علیهم السلام در تن و پیكر او ساری و جاری است.

«امامت» در خون علی بن موسی علیه السلام و خانه و خاندان او، تداوم یافت و حیات و شهادت این پیشوا، همچون نیاكان پاكش، رمز و راز بقای مكتب و حیات دین و تبیین احكام وحی قرار گرفت. [1] .


[1] روايت انقلاب، ش 3، جواد محدثي، صص 52 - 49.